M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Nagi no Asukara Episode 13 // Anime

Nagi no Asukara Episode 13 // Anime

یک اپیزود عالی از لحاظ درام .. واقعا موجی از راه دور اومد و تمام اتفاقاتی که درون این انیمه افتاده بوده رو دستخوش تغییر کرد. تو شروع ، صحنه اول بین هیکاری و ماناکا رو واقعا دوست داشتم و به شکل خیلی زیبایی جلو برده شد؛ جایی که هیکاری اینبار درست و حسابی عشق خودشو به ماناکا ابراز کرد و در کنارش از عزیز بودن بقیه براش حرف زد و اینکه حتی اگه ماناکا عشق متقابلی بهش نداشته باشه، بازم برای اون عزیز باقی میمونه. عکس‌العمل ماناکا و میمیک‌های زیباش تو این صحنه واقعا تو ذهن من باقی موند. اما تو این صحنه ماناکا هم حرفی برای گفتن داشت که بخاطر حرف‌های هیکاری اونو به بعد از مراسم موکول کرد. یعنی واقعا ماناکا چه حرفی برای گفتن داشت؟ آیا میخواست ابراز علاقه‌ای کنه؟ با آخرین قیافه اشک بار و در عین حال راضی که از ماناکا تو صحنه اول دیدم، حس قوی در این مورد پیدا کرده بودم و با اینکه تو صحنه‌های دیگه شوکه شدن و کنار زدن هیکاری رو ازش میدیدیم، فکر میکنم حالا کم کم ممکنه شرایط برای چنین اتفاقی فراهم بشه. یا بهتره بگم "فکر میکردم" چون با توجه به اتفاقاتی که بعد از این و تو نیمه دوم افتاد اصلا این مسائل مهم نبودن!

باورش سخت بود؛ بلاخره بعد از چندین اپیزود مقدمه، ساختن مجسمه، خرابکاری‌ها و تا مرز کنسل شدن مراسم رفتن ... بلاخره مراسم داشت برگزار میشد. به نظر من این اتفاق، اتفاق بزرگی تو نیمه اول بود و محور مرکزی خیلی از حوادث بود. از تمرین میونا واسه "مامان" صدا زدن آکاری که حسابی بامزه بود که بگذریم، دیدن شروع مراسم با اون موسیقی متفاوت جالب بود و شنیدن افکار تک تک کارکترها درباره اطرافیان‌شون و حرف‌هایی که با خدای دریا میزدن، به شکل زیبایی جلو رفت. اما همه چیز با از راه رسیدن گرداب‌های دریایی و کشیده شدن آکاری به درون آب توسط خدای دریا بهم ریخت ... صحنه‌های احساسی خیلی زیبایی رو با هم دیدیم، چیساکی و کانامه‌ای که برای نجات سوموگو رفتن و از طرف دیگه کانامه بعد از اون به درون آب افتاد، ماناکایی که خودشو فدای آکاری کرد و ... واو سیلی از اتفاقات تکون دهنده! مراسم افونهیکی که اصلا به خوبی پیش نرفت! نتیجه‌ای که از این مراسم به دست اومد، خیلی دردناک به نظر میرسه و باید تا اپیزود بعد و اینکه واقعا چه کسایی رو نخواهیم دید، منتظر بمونیم. حداقل چیزی که مطمئن هستیم اینه که، میونا میتونه با خیال راحت آکاری رو "مامان" صدا بزنه اما چه به سر ماناکا و کانامه اومد؟

نکته‌های ریز در مورد این اپیزود زیاد بود و من به چندتایی که واسم جالب بود اشاره میکنم .. یکی چهره کانامه در حال افتادن به آب و اون لبخند ملیحی که زد .. معمولا بعد از دیدن چنین لبخندی، بیننده با این پی میبره که دیگه چیزی از این کارکتر نخواهیم دید و ممکنه دیگه اصلا اونو نبینیم! فریادی که چیساکی تو اون صحنه زد و ظاهر انیمیشن که واقعا زیبا شده بود. اما چیزی که واقعا برام مسلمه و میدونم مرتبط با هم بودن اینه که، وقتی خوب بهش فکر کنید، میتونید اون صحنه لبخندهای عجیب اول اپیزود ماناکا در برابر اعتراف دوباره هیکاری رو به این صحنه غیب شدن‌ش ربط بدید؛ حرفی که ناگفته باقی موند و هیکاری نتونست بفهمه ماناکا چه چیزی واسه گفتن داشت! شما رو نمیدونم ولی این مسئله فهمیدن حرفی که ماناکا میخواست بزنه، واقعا ذهن منو درگیر خودش کرده. دوست ندارم به این راحتی ماناکی دوست داشتنی داستان‌مون رو از دست بدم .. باید ببینیم چی میشه.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- این تیکه "دوزو" گفتن ماناکا فوق‌العاده بود :



- ظاهر آکاری تو مراسم :



- گرداب‌های دریایی و شروع اتفاقات مهم اپیزود :



- لبخند ماناکا به هیکاری قبل از اتفاقی که براش افتاد :

Nagi no Asukara Episode 12 // Anime

Nagi no Asukara Episode 12 // Anime

به یک اپیزود طوفانی وارد میشیم! اپیزودی که قراره روابط و احساسات به شکل عجیب و غریبی برملا بشن و همه با چیزی که درون قلب دور و بری‌هاشون میگذره، روبرو بشن. یه اپیزود عالی از احساسات و اشک‌ها و لبخندها ... چیزی که تو این انیمه به زیبایی هر چه تمام‌تر به نمایش کشیده میشه و بارها و بارها به ما نشون داده شده. پرچم احساسات زیبای کارکترهای انیمه تو این اپیزود بالا برده شد! بلاخره داریم به یه نقطه برای برملایی تمام اسرار میرسیم. با توجه به رسیدن به نیمه انیمه و باقی موندن کُلی اپیزود دیگه، کمتر انتظار میرفت که اینقدر سریع روابط به سمت جلو هُل داده بشن ولی تا اینجا واقعا اعترافات و اتفاقات پیش اومده به جذاب و پرکشش بودن انیمه کمک کرده .. خیلی خیلی خوب بوده.

شروع اپیزود چه درگیری بامزه‌ای بین میونا، سایو و پدر هیکاری (تومورو) دیدیم .. پدر بیچاره؛ شبیه یه منحرف بودن هم دردسری ـه! شوکه شدن پدر هیکاری از شنیدن کلمه "پدربزرگ" در نوع خودش جالب بود و میشه کم کم تغییراتی تو کارکتر یکدنده‌ش دید. بعد از اون به شهر رفتیم. صحنه‌های چک کردن کیمونو و درخشنده بودن‌ش و روی هم رفته خرید سوموگو، چیساکی و ماناکا واقعا جالب بود. یه صحنه کوتاه از ملاقات سوموگو و مادرش دیدیم .. مادری که چیز زیادی در موردش نمیدونیم و شاید این مقدمه‌ای برای شروع اون مسیر از داستان و وارد کردن‌ش به داستان باشه. صحنه احساسی ملاقات بین پدر و آکاری و مرور کردن خاطرات مادرش خیلی خوب بود .. یه فلش‌بک از صحنه خاطرانگیز اولین سوپی که تومورو بعد از مرگ مادرشون براشون درست کرده بود و تشکری که آکاری از پدرش کرد. تو ادامه وقتی دوباره وارد فضای دریایی شدیم، یکی دیگه از اون صحنه‌های اکو دار زیر آبی رو دیدیم که واقعا جالب بود.

اینجا بود که کم کم اپیزود اوج گرفت و هیجان به سطح بالایی رسید؛ چیساکی چقدر به اعتراف نزدیک بود ولی کانامه از راه رسید! (با خودم گفتم"اَه، بازم چیساکی نتونست احساسات‌ش رو به زبون بیاره" ولی نمیدونستم که ...) قیافه کانامه بعد از رسیدن بین اون دوتا واقعا جالب بود .. میشه گفت برای اولین بار یه حالت خیلی خاص تو قیافه کانامه دیدیم؛ از اون چهره شاد و بشاش خبری نبود و بخاطر خلوت چیساکی و هیکاری کمی ناراحت شده بود. "ممکنه دیگه هیچ وقت همدیگه رو نبینیم" شرایطی که باید باهاش روبرو شده بودن .. بار دیگه به سمتشون حمله ور شد، مجبور شدن با احساساتِ خودشون در مورد دوستاشون روبرو بشن، دوستایی که میخواستن رابطه‌شون با اونا به "بیشتر از یک دوست صمیمی" پیشرفت کنه و با سوال کانامه در مورد احساسات هیکاری در برابر ماناکا روبرو شدیم! اعتراف هیکاری به شکل زیبایی به تصویر کشیده شد. بهم ریختگی کانامه بعد از اون صحنه فوق العاده بود، کارکتری که تمام این مدت به ساده‌ترین شکل ممکن دیده بودیم و مثل یه دوست صلاح خواه میموند، حالا از ناتوانی خودش در رسیدن به عشق‌ش آزرده خاطر شده بود و شرایط سختی رو میگذروند. درک نکردن ماناکا قابل پیش‌بینی و قابل درک بود اما چیزی که این اپیزود رو جالب کرد این بود که، این اعتراف تنها اعتراف اپیزودمون نبود و حالا نوبت به چیساکی رسید که به اون شیوه و در حال تعقیب هیکاری و افتادن روی زمین، عشق خودشو به هیکاری اعتراف کنه. اما با چنین جمله‌ای حرف‌های خودشو ادامه داد : "فهمیدم، عاشق اون هیکاری هستم که اینقدر ماناکا رو دوست داره" اینم یه انکار دیگه از طرف چیساکی بود؟ بهرحال صحنه بعد از اعتراف اصلا "ناجور" نشد و برعکس هیکاری کاملا چیساکی رو درک کرد که بازم یه رشد کارکتری دیگه از طرف هیکاری بود .. اینو قبلا راجع بهش بحث کردیم و شکل گیری کارکتر هیکاری هر اپیزود بهتر و بهتر میشه.

ولی همه چیز به کنار .. صحنه پایانی اپیزود شاهکار بود. خیلی خیلی اونو دوست داشتم. وقتی موسیقی به اون شکل زیبا به گوش میرسید و ماناکا با چشم‌هاش اشکبار دوباره گیر تور سوموگو افتاد؛ حالت چهره سوموگو و ماناکا بعد از روبرو شدن باهم روی آب دیدنی بود! چیزی که کمتر تو قیافه سوموگو به چشم میخوره، تغییر حالت چهره‌ایه؛ همیشه به یک حالت خونسرد کار خودشو ادامه میده اما آیا سوموگو هم مثل کانامه بلاخره از این بی حالت بودن خسته میشه و به سمت بروز احساسات‌ش حمله ور میشه؟ حداقل تا الان چیزی ازش ندیدیم و من هنوز منتظر نشونه‌ای از سوموگو برای علاقمند بودن به یکی از دخترهای انیمه هستم. البته اینقدر قضیه رابطه‌ای بین اون چهار نفر پیچیده شده که وارد شدن نفر 5 ام فقط باعث صدمه دیدنِ بیشتر اون کارکترها میشه ... واقعا چطور میخوان این روابط و پایان‌بندی بین‌شون رو جمع و جور کنن؟ خیلی کنجکاوم که بدونم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- خواب رفتن ماناکا رو شونه‌های چیساکی :



- هیکاری پرچم به دست :



- ناراحتی کانامه و بهم ریختن‌‍ش :



- صحنه بین هیکاری و چیساکی :

Nagi no Asukara Episode 11 // Anime

Nagi no Asukara Episode 11 // Anime

یه اپیزود خیلی آروم و به نسبت اپیزودهای قبلی، کم اتفاق! صحنه‌های بین آکاری و ایتارو صحنه‌های شیرینی بود و از طرف دیگه، رابطه چیساکی و کانامه تو شروع اپیزود کمی ناجور شده بود و صحنه‌های فراری بودن چیساکی از دست کانامه بامزه شده بود ولی خوب خیلی زود تمرکز از اونا گرفته شد و به سراغ مشکل اساسی که مردم خُشکی رو گرفتار کرده رفتیم. صحنه خواهش هیکاری از اورکو ساما برای نجات دادن خُشکی صحنه جالبی بود ولی خوب نتیجه‌ای برای هیکاری به همراه نداشت. برگشتن به سراغ برگزار کردن مراسم افونیهیکی و یه صحنه خیلی جالب و احساسی بین آکاری، میونا و بقیه کارکترها دیدیم. با این نقشه‌ای که ریختن و دارن به سمتش حرکت میکنن، بعید میدونم مشکلی برای مردم خشکی پیش بیاد و همه چیز با خوبی و خوشی به پایان میرسه. اما آخر اپیزود یه صحنه خیلی جالب دیدیم؛ بلاخره چیساکی تصمیم گرفت احساسات خودش رو به هیکاری اعتراف کنه و حالا باید ببینیم عکس العمل هیکاری در برابر این اعتراف چیه. گره روابط درهم پیچیده این کارکترها قراره چطور از هم باز بشه؟ هر کس به هر کس دیگه‌ای برسه، یک نفر در این بین صدمه میبینه و ناراحتی به وجود میاد. واقعا همه چیز قاطی شده!

قسمت بعد، قسمت پر اشکی به نظر میرسید .. پیشنمایش خیلی پرسر و صدا و کوتاه بود ولی به نظر جالب میرسید .. درام بیشتر در راهه.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- معذب بودن چیساکی در کنار کانامه :



- خواهش هیکاری از اوروکو ساما :



- آکاری در کنار مجسمه اوجوشی ساما :



- اشک‌های میونا تو این صحنه خیلی عجیب غریب شده بود :

Nagi no Asukara Episode 10 // Anime

Nagi no Asukara Episode 10 // Anime



این اپیزود از نظر من یکی از کم‌اتفاق‌ترین اپیزودهای انیمه بود و اصلا آنچنان که دوست داشتم پیشروی تو داستان شکل نگرفت. در عوض با نگرانی‌های زیاد مردم و کارکترهای انیمه با موضوع و حادثه‌ای که پیش روی اونا قرار گرفته، روبرو شدیم. صحنه‌هایی از تک تک کارکترها و دلهره‌ای که از بابت اون اتفاق دارن، حتی به سمت کارکترهایی که تا بحال ندیدیم هم رفتیم و صحنه‌های اتفاقی از یه سری مردم‌های زیر آب دیدیم. روی هم رفته شاید بجز اینکه موضوع مشخص شدن موضوع برف و اینکه مردم خُشکی در چنین خطر بزرگی قراره دارن و البته اتفاق آخر اپیزود آنچنان تحولی تو داستان ندیدیم. بهرحال اشاره‎ زیادی به اتفاقی که بین ماناکا و هیکاری افتاد، نشد و به چندتا میمیک نشون دادن از اونا رضایت دادیم. به نظر نمیرسه که خبر دادن بچه‌های دریا به مردم خُشکی آنچنان تاثیرگذار باشه و باور کردن حرف‌های اونا واقعا کار سختی ـه. حداقل هیکاری تونست میونا رو بترسونه! من حس میکنم حتی آکاری هم خیلی سخت حرف هیکاری رو باور کرد و زیادی آروم رفتار میکرد. باید ببینیم تو اپیزود بعد چقدر این موضوع با خبر کردن بقیه به جلو هُل داده میشه و آیا راه نجاتی برای مردم خُشکی پیدا میکنن یا نه.


از طرف دیگه آخر اپیزود یه اتفاق خیلی جالب افتاد و بلاخره چهار کارکتر اصلی‌مون با اون اتفاق بهم اتصال عاطفی خاصی پیدا کردن. کانامه خیلی راحت و بدون هیچ استرسی عشق خودشُ به چیساکی اعتراف کرد. واقعا صحنه جالبی بود .. هرچند با شنیدن اولین دیالوگ کانامه، تا آخر هدف مکالمه‌ش رو حدس زدم ولی بازم واسم جالب بود. حالا بلاخره همه چیز کامله ... یا نه باید منتظر علاقه سوموگو به یکی از دخترها هم باشیم؟ بهرحال فعلا چهارنفر ابتدایی انیمه رشته جالبی بهم پیدا کردن. هیکاری به سمت ماناکا، ماناکا مردد در مورد هیکاری، چیساکی به سمت هیکاری و کانامه به سمت چیساکی. تو این آشوب عشقی که بین کارکترها در میونه، به وقوع پیوستن این یخبندان عجیب چه مشکلاتی رو در سر راهشون قرار میده؟ پیش‌نمایش چیز خاصی نداشت .. ممکنه همه چیزو به حالت سوپرایز گذاشته باشن ... من که دوست دارم اینجوری فکر کنم.

صحنه‌هایی از اپیزود :

- هیکاری درحال صحبت با چیساکی و کانامه :



- چهره ماناکا در حال شنیدن حرف‌های اون مرد مست بامزه شده بود :



- و صحنه‌ای که ماناکا احساساتی شد :



+