M | F | S

My Favorite Stuff

M | F | S

My Favorite Stuff

Star Wars Episode VII - The Force Awakens - 2015

Star Wars Episode VII - The Force Awakens - 2015




[حاوی اسپویل عمیق از فیلم]

رویایی به حقیقت پیوسته! بازگشت بی نهایت خوب جنگ ستارگان!!


می خوام از احساس شخصیم شروع کنم؛ از اینکه قبل از اومدن فیلم، دیدن تریلر و هر گونه بحثی چی فکر می کردم. دروغ چرا، من با سه گانه دهه 2000 شروع کردم و جنگ ستارگان رو دیدم. تو اون زمان تحت تاثیر قرار گرفته بودم و حتی همون سه گانه رو هم دوست داشتم. یه حس ماجراجویانه خیلی عمیق درش نهفته بود که واسم مثل یک رویا می موند؛ دلم می خواست بیشتر و بیشتر تو اون دنیا سیر کنم، از سیاره ای به سیاره دیگه ای برم و تا می تونم از ذره ذره زیبایی محیط حاکم بر فیلم لذت ببرم ولی بعد از اون وقتی پا به دنیای 3 فیلم دهه 70 گذاشتم، تازه فهمیدم که چه عظمتی از لحاظ داستانی در این اثر و مجموعه فیلم نهفته ست. اون زمان بود که خاطراتم رنگ و روی به یادموندنی تری به خودشون گرفتند و بهتر تونستم قالب فانتزی و حماسی کار رو با علاقه دنبال کنم. سال ها گذشت .. تو ادامه بارها پیش اومد که به نقدهایی درباره مقایسه دو سه گانه از دو دهه مختلف  برخورد کنم و رفته رفته درک کردم که چرا طرفداران سری جنگ ستارگان آنچنان دل خوشی از فیلم های 2000 ندارند و فهمیدم که چرا برای خیلی ها منفور بوده. هر چند تو پرانتز باید بگم که خودم همچنان تمایلی به منفی بافی ندارم و هنوز هم با اون فیلم ها ارتباط برقرار می کنم ولی وقتی خبر ساخت سری جدید به گوشم رسید، دعا کردم، آرزو کردم که این سری بتونه رضایت همه رو بدست بیاره و زمینه رو برای بیشتر غرق شدن تمام ما طرفداران این سری با عظمت در یک دنیای فوق العاده هیجان انگیز و زیبا فراهم کنه. کار دشواری به نظر میرسید و انتظارات از همون لحظه اعلام خبر بطور کهکشانی فوران کرد و همه خیره به خبرهای جدید از این فیلم نشستند.





من زیاد اخبار رو دنبال نکردم. از اسپویلر می ترسیدم، حتی از اینکه به سراغ دیدن تریلر برم هم ترس داشتم ولی بالاخره دل رو به دریا زدم و دیدن 2 ، 3 دقیقه تریلر اشک رو تو چشمام جمع کرد. تریلر بطرز عجیبی به دل من نشست؛ از ربات جدیدی مثل بی-بی-8 گرفته (که اسمش رو تا لحظه دیدن فیلم نمی دونستم) تا ورود هان سولو و اون دیالوگ حالا معروف شده ی "به خونه برگشتیم" ای که در کنار چویی به زبون آورد و  ابهتی که در صحنه های مختلف همون تریلر کوتاه به چشم میرسید. میشد به وضوح دید که این جنگ ستارگانی جدیده؛ قراره جی جی ما رو به یک برهه زمانی جدید ببره و اگه شکی در زمینه پتانسیل داشتن سری وجود داشت، باید در همون لحظه دیدن تریلر خفه میشد و خاموش می گشت. برای من که اینطور شد و بعد به لحظه ریلیز رسیدیم ... و فروش نجومی و ... نقد های فوق العاده مثبت و ... منی که با دیدن هر کدوم از این بازخوردهای مثبت بیشتر از پیش واسه دیدن فیلم هایپ میشدم، هیجان زده میشدم و دیگه فقط چشم به لحظه از راه رسیدن بلوری کار دوخته بودم .. تیک تاک .. تیک تاک و زنگ به صدا در اومد؛ نوبت به دیدن چگونه برخواستن نیرو رسید!





وقتی حرف از داستان فیلم شد، اینکه که قراره به جستجوی لوک اسکای واکر  بریم، من سریعاً به یاد استارترک 3 ، "The Search for Spock" افتادم و حس خوبی بهم دست داد؛ نه بخاطر شباهتی که شاید در مقایسه با هم  از لحاظ داستانی داشته باشند و یا اینکه The Search for Spock یک فیلم عالی بوده باشه، نه. بلکه بخاطر اینکه ارجاع کوچکی از جنگ ستارگان به استارترک برام از لحاظ ذهنی خوشایند بود و اونو دوست داشتم. اما جدا از این، همین محو و غایب بودن شخصیت لوک به اون چهره پر از کشش و با جذبه ای میداد و بیننده رو در ابهامی عمیق و پر از سوال فرو می برد؛ من از همون لحظه اول عطش دیدن دوباره لوک رو در سر داشتم و در طول ماجراجویی ری، هان سولو و بقیه همش خدا خدا می کردم که ما بتونیم تو همین فیلم اول لوک رو به چشم ببینیم. وقتی داشتیم به اواخر فیلم نزدیک میشدیم، یک لحظه درجه امیدواریم به صفر رسید و فکر کردم که این فیلم صرفاً برای بدست آوردن نقشه جای لوک ساخته شد و فیلم دوم اختصاصاً به پیدا کردن لوک تعلق پیدا می کنه ولی خوشحالم که اینطور نشد. لحظات آخر فیلم دیوانه وار به من خوش اومدن و اونا رو فوق العاده دوست داشتم .. اینکه چطور ری در عرض یکی دو دقیقه به لوک رسید و چطور بهش زل زد و لوکی که روی خودش رو از سمت دیگه به سمت ما برگردوند و اون چرخش دوربین و زاویه تصویری زیبا با حضور موسیقی متنی پرابهت که خبر از آینده ای درخشان برای این فیلم سه گانه میده.







خیلی سریع جلو رفتم و اونم بخاطر حرف زدن از لوک بود ولی حالا کمی عقب گرد میکنم. فعلاً از بازیگرها و کارکترها کمی صحبت می کنم.


اولین حرفم در مورد بازیگران فیلم باید تحسین دیزی ریدلی باشه .. نمی تونم بدون حرف زدن از این بازیگر نظرمُ درباره فیلم ادامه بدم؛ چقدر این دختر در نقش ری عالی کار کرده بود؛ بهترین قالب ممکن رو به شخصیت بخشیده بود .. میمیک صورتش به تنهایی واسه من کافی بود، جذبه، طراوت و زیبایی خاصی در چهره ش موج میزد و وقتی اونو در کنار بازیگری خوبش و یک عالمه نکات ریز کارکتر ری مثل صحنه های مبارزه، چابکی کارکتر ری، لطافتی که درون شخصیتش بود و فرضاً مهربونی اون نسبت به بی-بی-8  ، نفروختن بی-بی-8 ،  داشتن انسانیت و روی هم رفته وجود روشنایی در شخصیتش میذاریم یک احساس فوق العاده مثبت رو میشه نسبت به کارکتر ری  پیدا کرد. شخصیت ری می تونه کسی باشه که تو جبهه مثبت داستان به راحتی کل سه فیلم رو بر روی دوشش حمل کنه و من مشتاقانه منتظر دیدن ادامه درخشش این کارکتر تو فیلم های بعد هستم .. مطمئنم هنوز هم می تونم از دیدن ادامه مسیر شکوفایی این کارکتر و بهتر و بهتر شدنش لذت ببرم. با اتفاقاتی که افتاد و همراه شدن چویی با ری، حالا یک ترکیب با پتانسیل بالا رو هم در کنار خودمون داریم ...






اما قبل از صحبت در مورد این زوج ...


یکی از بهترین نکات این فیلم (اگه بهترین نباشه!) حضور هان سولو و سناریوی وجود اون در این فیلم بود؛ نحوه وارد شدنش بهمراه چویی، همراه شدنشون با ری، فین و بی-بی-8، برملا شدن داستان دردناک جدایی رن از پدرش و در نهایت اتفاق و لحظه رودرویی پدر و پسر و مسیر هولناک و دراماتیکی که با هان سولو طی کردیم؛ سکانسی که من رو تا مدتی طولانی درون فیلم به شوک فرو برد و هضم موضوع تا چند روز بعد از دیدن فیلم هم باهام باقی مونده. اصلاً انتظار چنین اتفاقی رو نداشتم و چقدر خوشحالم که این تیکه از داستان برای من اسپویل نشده بود. احساس نزدیکی طرفداران جنگ ستارگان با هان اونقدر عمیقه که به این راحتی ها کایلو رن رو نخواهند بخشید. برگشتن کایلو رن به سمت Force و روی هم رفته جنبه مثبت داستان دیگه غیرقابل قبوله. اگه بخوایم خیلی تعصبانه حرف بزنیم، باید بگیم که رن باید از بین بره ... رن کار کثیفی رو در حق ما طرفداران سری انجام داد. و معتقدم این لحظه و از دست دادن هان سولو یکی از آیکونیک ترین لحظات سه گانه باقی خواهد موند و هیچ چیزی نمی تونه این اثر عمیقی که بر دل ما گذاشته رو از بین ببره.






اما اگه بخوایم از کارکترها و بازیگرای جدید حرف بزنیم، گزینه های خوب و زیادی رو داریم .. حرف های زیادی برای گفتن وجود داره؛  از فین که مکملی عالی واسه ری بود گرفته تا یک شخصیت تاریک و پرپتانسیل مثل کایلو رن! داشتن یک شخصیت پر ابهت و منفی برای جنگ ستارگان مهم ترین چیز ممکنه!  بذارید اول یک چیز رو از سر راه بردارم : من فکر می کنم ابهت دارت ویدر رو نباید با کایلو رن مقایسه کرد ... مقایسه اشتباهیه؛ چون کایلو رن به هیچ وجه نمی تونه به گرد پای ویدر برسه، ویدر در طول سالها به یک شخصیت بی همتا و بی رقیب تبدیل شده ولی اگه بخوایم به سراغ کارکتر کایلو رن برگردیم برای شروع و اولین فیلم لحظات هیجان برانگیز و خوفناک مناسبی رو از کارکترش دیدیم. از سکانس های شروع آشنایی ما با اون گرفته، عصبانیت هایی که ازش دیدیم، تزلزلی که تو ثبات شخصیتی و رفتن به سمت تاریکی داشت تا لحظات نفس در سینه حبس کنی که در اواسط فیلم بود، کشتن هان سولو و البته سکانس های آخر فیلم که اوج زیبایی و رخ نمایی این کارکتر در مبارزه با فین به تصویر می کشید. همه عالی بودند ... من به راحتی تونستم با بازی آدام درایور همراه بشم و اونو در نقش کایلو دوست دارم. خیلی کنجکاوم بدونم کارکتر کایلو رن تا چه حد به اعماق تاریکی فرو میره ولی با کارهایی که در همین فیلم اول ازش سر زد، تصور می کنم بیشتر از اونی که تصور می کنیم وجودی شیطانی پیدا کنه و دیگه جای هیچ امیدی برای برگشتن به سمت روشنایی برای اون باقی نمونه. باید دید اسنوک چه برنامه ای برای رن چیده و آموزش نهایی اون رو به چه موجودی تبدیل می کنه!







از طرف دیگه میشه تصور کرد که آموزش ری هم به عهده لوک خواهد بود؛ مسلماً لوک خودش هم به میدون جنگ وارد میشه و دستی در جنگ خواهد داشت ولی برای داشتن یک یار قدرتمند نیازمند ری خواهد بود که اینجوری دو جبهه تمرینی متفاوت رو در پیش رو خواهیم داشت. باید دید آموزش های کدوم جبهه بیشتر به ثمر میشینه و اصلاً فیلم دوم چطور پیش خواهد رفت. کنجکاوی من از الان سر سناریوی فیلم دوم هست و اینکه چطور می تونه کشش خودش رو حفظ کنه. آیا یک ماجراجویی خاص و متفاوت برای گذروندن دو ساعت فیلم ترتیب داده شده .. چیزی که بتونه ما رو برای مبارزه با تاریکی آماده کنه و یا اینکه افت کیفی رو تو شماره دوم شاهد خواهیم بود. دوست ندارم جنبه منفی رو به دلم راه بدم و با دیدن این شماره قدرتمند خودم رو در دستان جی جی رها می کنم و می ذارم دوباره منو وارد دنیای جنگ ستارگان کنه .. باشد که شماره دوم هم به اندازه شماره اول دیدنی و جذاب باشه و باز هم غافلگیری های مناسبی در انتظارمون باشه.





از فین حرف خاصی  نزدم چون حس می کنم با وجود خوب بودن هنوز جای رشد داره و هر چند برای فیلم اول حضورش بهتر از اون چیزی بود که تصور می کردم ولی از نظر من هنوز اون کارکتر به یادموندنی نشده و حتی صحنه های آخر مبارزه اون با کایلو منُ غرق در کارکتر خودش نکرد. تو اون لحظات بیشتر محو کایلو رن بودم و درجه تفاوت جذبه و ابهت دو کارکتر زمین تا آسمون به نظر میرسید. از نگاه پیش درآمد و دید زدن تریلر، فکر می کردم فین ممکنه برای من ناامید کننده از آب در بیاد ولی این طور نشد.  جالبه که بجای فین، پو بیشتر چشم منُ گرفت .. با اینکه نقش کمی داشت ولی یه حس باحال و خوب درون کارکتر پو وجود داشت و فکر کنم همه می دونستیم که پو نمرده و زود به درون فیلم برمی گرده. ولی از اینها گذشته، می دونید باید بیشتر در مورد کدوم کارکتر حرف بزنیم؟ بی-بی-8 ، ربات جدید داستان .. وای که من عاشق این موجود شدم .. آه، ببخشید .. ربات! حرف نداشت، فوق العاده به حس فانتزی و گیرایی لحظات فیلم اول جنگ ستارگان کمک کرد .. از هر لحاظی که فکرشُ بکنید. حمل کردن یک محموله مهم و حیاتی برای نجات بشریت، ناب کردن سکانس های کمدی های جاری در فیلم حتی با حرکات ساده ای مثل سر و بدن خودش، ارتباطی که با کارکترها برقرار می کرد و حرف هایی که با اون صدای بامزه بهشون میزد و "داشتن باور" در وجود آهنی خودش نسبت به فین و باور کردن حرف های اون، کمک کردن به فین و همه اینها نشون میده که این کارکتر چه کارکتر مهم و با ارزشی برای فیلم اوله .. رباتی که در سمت خوب داستان قرار داره .. رباتی که روشنایی و انسانیت در وجود خودش داره.و حالا شدیداً نسبت به مقدار نقشی که در فیلم های آینده داره کنجکاوم .. به من باشه میگم بذارید این ربات بازم تو داستان فیلم دست داشته باشه و ... !






سکانس ها و ریزه کاری هایی زیادی تو طول فیلم هست که دوست دارم بهشون اشاره کنم و ازشون حرف بزنم ولی هر چقدر فکر می کنم می بینم الان بیشتر دوست دارم اون سکانس ها رو دوباره تماشا کنم تا اینکه درباره شون حرف بزنم. و کافیه بگیم این فیلم همه چیز داره؛ یه فیلم سراسر هیجان و پر از زیباییه، از هر لحاظ .. داستانی، موسیقی، جلوه های تصویری و الا آخر  ... تاریکی داره، روشنایی داره و تمام احساسی که میشه از یک سری نوستالژیک مثل جنگ ستارگان بدست آورد درش گنجونده شده. دیدن یک دنیای آشنا (A long time ago in a galaxy far, far away) ، خوش گذروندن با محیط و ربات ها و داشتن یک ربات بی نهایت بامزه جدید (بی-بی-8) ، از دست دادن یک دوست قدیمی (هان) ، بدست آوردن یک ماجراجوی جدید (ری) ، دیدن یک کورسوی امید برای بازگشت به روزهای خوب (لوک)، تلاش برای بیشتر لکه افکندن بر روی روشنایی ها (توسط کایلو  و اسنوک) و ... من حتی تونستم با لوکیشنی مثل جاکو هم ارتباط برقرار کنم.





و برام مهم نیست که نقدهای منفی، متنفران فیلم از چه صحبت می کنند ... حاضرم به حرفشون گوش بدم، بعضی نارضایتی های اونا رو درک می کنم؛ اینکه باید به هان بعد از اون اتفاق بهای  بیشتری داده میشد، بزرگترین ایرادی بود که تونستم باهاشون ابراز همدردی کنم ولی از طرفی فکر می کنم داستان باید تحرک پیدا می کرد و مجال توقف رو نداشتیم .. و خب، احساسی که دارم رو نمی تونم کنار بزنم؛ من این فیلم رو فوق العاده دوست داشتم و به یاد ندارم طی چند سال اخیر سر دیدن فیلمی اینقدر هیجان زده شده باشم.


جمع بندی؟ می دونم از خیلی چیزها صحبت نکردم ... هنوز دارم درون خاطره دیدن این فیلم چرخ میزنم و باز نکات مختلفی به ذهنم خطور می کنه ... مثل هان سولو شدن دوباره هریسون فورد به نحو احسن و یا صحبت درباره کری فیشر و اینکه دوست داشتم نقشش بیشتر باشه. (که فکر کنم شماره بعد اینطور میشه) ، و یا مثلاً نقش اطرافیان کایلو رن و بهتر شخصیت دادن به اون کارکترها یا صحنه های پرواز با میلینیوم فالکون که سوپر هیجان انگیز دنبال میشد یا لوک .. لوک .. لوک! فیلم دوم حتی اگه بخواد افتضاح باشه هم بخاطر لوک ارزش دیدن رو خواهد داشت. بزن بریم .. من که ایندفعه با نیشی باز لحظات رو میشمرم و آماده اکران فیلم بعدی میشم ... مطمئناً جی جی حرف های دیگری برای گفتن خواهد داشت .. می دونم که از پسش برمیاد.


10/10


کل فیلم یک طرف، این ابر سکانس هم یک طرف :







++










It's really happening, I am in the clouds

It's really happening, I am in the clouds
Amanchu is Coming



 



یا شاید تو این مورد بهتره بگم، "من زیر آب ها هستم" تا بهتر بتونم احساسم رو درباره این انیمه غواصی بیان کنم. هر وقت به دریا میرم و روی آب خودمُ شناور می کنم، سکوت مطلق وجودم رو فرا می گیره و آرامش بی نهایت خوبی بهم دست میده. این احساسیه که با دیدن این انیمه به خاطرم میاد.

چقدر میشه شور و شوق داشت؟! من بی نهایتشُ دارم .. چقدر میشه از دیدن یک پوستر، از دیدن یک تریلر کوتاه ذوق زده شد؟! من با تمام وجود احساسش کردم. همون چیزی که لحظه لحظه چند ماه گذشته رو در انتظار دیدنش بودم. دنیای بی نظیر انیمه ای من، بهشت من در حال نزدیک شدنه و نمی تونم صبر کنم .. هر چقدر برمی گردم و دوباره تریلر رو پلی می کنم باز هم دلم می خواد بیشتر به درون این تریلر غرق بشم.

به این فکر کنم که تریلر چه حال و هوای آشنایی برای من داره؛ چه موسیقی متن زیبا و نوستالژیکی درونشه. چیزی که منُ به یاد Aria و محبوب سری تمام دورانم می ندازه. چیزی که با هر نت موسیقی اون دلم رو به لرزه میندازه و می تونم احساس کنم که برای موسیقی انیمه ساتو جونیچی سنگ تمام گذاشته و یکی از بهترین آهنگسازها رو در نظر گرفته. درود به این مرد بزرگ و خالق آرامش بخش ترین انیمه های ساخته شده تا به امروز. کسی که مطمئنم نه تنها من، بلکه روی زندگی افراد بسیار اثری مثبت گذاشته؛ نگاهشونُ به زندگی عوض کرده و وقتی شما بتونید با اثری که میسازید تلنگری به زندگی دیگران بزنید، اون لحظه ست که باید به خودتون افتخار کنید. امیدوارم قدردانی ما هوادارن انیمه آریا و آمانچو به گوش ساتو برسه و اون مهم تر به گوش آمانو کوزوئه برسه ... مانگاکای ارزشمند ژاپنی!

آمانو یک انسان بزرگه .. در طول سال ها این تفکر و اعتقاد برای من تبدیل یه یقین شده. کسی که با خلق معصومانه ترین و زیباترین داستان های ممکن یک دنیای خیالی و فانتزی مدهوش کننده رو خلق کرده و افرادی مثل من تا عمر دارند این اثرها و فضای بهت برانگیز و لذت بخشونُ فراموش نمی کنند. من یکی می دونم که انیمه آریا تاثیر بی نهایت خوبی روی شخصیتم داشته و از این بابت فوق العاده از آمانو متشکرم.

و حالا لحظه شماری برای از راه رسیدن آمانچو آغاز میشه .. تابستون باید زودتر برسه .. من براش ثانیه شماری می کنم. ^_^

باشد که بار دیگه شاهکاری از آمانو کوزوئه و ساتو جونیچی ببینیم ...


نگاهی به تریلر :





























Daredevil Season 2 - Done & Done

Daredevil Season 2 - Done & Done



تعطیلات عید و ریلیز به موقع 13 اپیزود فصل دوم DD توسط شبکه استریم نتفلکس بهونه خوبی رو فراهم کرد که یک ماراتون سریالی عالی داشته باشم. قبل از اون سری به متا زدم و از نظرها و نمرات آگاه شدم. کمی نسبت به فصل اول ضعف در نگاه منتقدین مشاهده میشد ولی این مسئله نتونست وارد ذهن من بشه و تصمیم گرفتم تا وقتی خودم سریال رو ندیدم قضاوتی نکنم. بیشتر به این دلیل که فصل اول رو خیلی زیاد دوست داشتم، Daredevil به راحتی تونست ژانر سوپرهیرویی رو از این رو به اون رو بکنه و عصر جدیدی برای این حیطه سریالی بوجود بیاره. بهر نحوی که شده دوست داشتم از فصل دوم لذت ببرم و سطح امیدواری بالایی برای فصل دوم داشتم. و حدس بزنید چی شد؟ خیلی عالی و سرگرم کننده بود. لذت بردم .. خیلی خوب هم لذت بردم و بهم ثابت شد که ندیده گرفتن اون انتقادها کار صحیحی بود. به من باشه میگم زیاد به انتقادهای منفی پیرامون فصل دوم توجهی نکنید و غرق در زیبایی های این سریال بشید چون جذبه سریال همچنان بر سرجای خودش باقی بود؛ سیاهی کوچه پس کوچه های هلز کیچن و افراد خلافکاری که دست به سیاهی میزدن و سوپرهیرویی به نام Daredevil ، مردی کور که با حسی عدالت جویانه بر بام خونه ها کمین میکنه و به دنبال از بین بردن شر و بدی های حاکم بر این شهره .. می تونستم مزه خوش سریال رو زیر زبونم حس کنم ... مزه ای فوق العاده دلچسب و لذیذ!



اگه بخوایم از کارکترها صحبت کنیم، مت مرداک، الکترا، فرانک کستل یا به عبارتی همون The Punisher ، استیک و حتی در این فصل کارن و ... همه پرداخت کارکتری جالب توجهی داشتند. روایت داستان کمی نقص داشت و بعضی سوالات بی جواب موندند که بهرحال طبیعت یک سریال همینه و جواب در آینده داده خواهد شد. حتی حضور کوتاه ویلسون فیسک هم در نوع خودش بسیار با جذبه بود و خوشحالم که تونستیم به سراغ یکی از کارکترهای خفن سری برگردیم و ارجاعی داشته باشیم. ملاقات کوتاهش در زندان با مت کاملاً ارضا کننده بود و دیدن چهره این دو نفر رودرو و در مقابل هم یکی از لذت بخش ترین صحنه های فصل دوم سریال برای من بود؛ اینکه چطور ویلسون بار دیگه به اوج خشونت فرو رفت و اینکه چطور مت رو زیربار کتک گرفت و بهش حمله ور شد و "اینکه" های بسیاری که میشه از همین تک صحنه به زبون آورد .. همه چیزش عالی بود. رودرویی دو شخصیت بزرگ در مقابل هم .. بهتر از این نمیشد.



جا داره صحبتی از کارکتر محوری و کسی که بخش بزرگی از داستان فصل دوم بهش اختصاص یافته بود هم بکنم؛ شخصیت فرانک کستل فوق العاده خوب بود. انتخاب بازیگر مناسبی که برای اون انجام گرفته بود از همون لحظه اول چشم من رو گرفت. جان برنثال خاطره خوبی رو از The Walking Dead در ذهن من داره (زمانی که TWD خوب بود!!) و حالا تصور می کنم در کنار اون سریال، شخصیت فرانک هم برای من خاطرانگیز خواهد بود. ادای نقشی بسیار قدرتمند و احساسی با بک گراندی غم انگیز از جانب جان باعث شد که من باورپذیرانه تر سریال رو دنبال کنم و با شخصیت بهم ریخته فرانک همدردی کنم. معمولاً ما به عنوان یک بیننده ساده با چنین قاتلی که در راه خوبی انسان های بد رو می کشه احساس همدردی می کنیم و نمونه خوبش هم سریال Dexter بوده ولی خب اینجا از دید مقابل هم می تونستم به قضایا نگاه کنم. بهرحال فرانک یک ابر کارکتر بود ... کارکتری بسیار باحال و جذاب واسه کشوندن لحظه به لحظه بیننده به دنبال لحظات سریال و چه خوبه که تا انتهای سری زنده باقی موند که بشه دوباره اونُ دید. و حتی امیدوارم یه سری مختص خودش و شخصیت The Punisher هم داشته باشیم که از نتفلکس هیچ بعید نیست اینکارو بکنه! روی هم رفته بخاطر نوستالژی ای که  از این شخصیت بخاطر بازی سال 2005 پلی استیشن 2 داشتم، بازی خوب جان برنثال، به تصویر کشیده شدن خیلی خوب بک گراند کارکتر و چیزی که بر اون گذشته (هرچند هنوز سوال های زیادی باقی مونده)، رابطه ای که با مت در طول سری پیدا کرد تونستم این کارکتر رو به عنوان یکی از بهترین کارکترهای فصل جدید انتخاب کنم.





اما مت به عنوان کارکتر اصلی سریال هم نباید از قلم بیافته؛ مثل همیشه پررنگ بود و جنبه جالب توجه و اصلی داستان بود؛ اینکه در این فصل از لحاظ کارکتری چقدر پیشرفت کرد رو نمیشه فوق العاده زیاد دونست ولی خب، مته دیگه ... جذبه سریال به حضور این کارکتر اوله؛ صحنه های اکشن با حضور اون معنی پیدا می کرد، چقدر از دیدن لحظات اکشن فصل راضی بودم و چقدر سخت می تونم لحظات آخر قسمت 3 ام این فصل رو فراموش کنم! .. لحظات کتک خوردنی که کمتر در فیلم ها و سریال های سوپرهیرویی می بینید، بینایی ای که این فرد نابینا برای مقابله با نینجاها و افراد خلافکار در اختیار داره و احساس احترامی که برای نگرفتن جان انسان ها داره، بهش معتقده و خصوصیات عالی دیگه‌ی مت، چیزیه که اونو یه کارکتر اول بی نهایت خوب می کنه! و وقتی من از حضور نداشتن مت و پیشرفت نداشتن اون صحبت می کنم، بیشتر منظورم اینه که این فصل روی کارکترهایی مثل الکترا و یا فرانک تمرکز پرتری داشتیم. داستان اونا رو دیدیم، شنیدیم و مت یه جورایی در این بین به مثال نقش مکملی خوب کنار اونا قرار گرفته بود ولی با اینحال من همچنان از حضور اون رضایت داشتم. نکته حاشیه ای که خیلی دلم می خواست احساسم رو درباره ش بدونم این بود که آیا مت با لباس جدید خودش جالب و با ابهت به نظر میرسه یا نه و فکر می کنم به مرور زمان و در طول فصل دوم به لباس جدید اون عادت کردم. ازش خوشم میاد و دوست دارم بیشتر مت رو با این لباس ببینم.



یکی از نکات جالب توجه فصل دوم شخصیت کارن بود؛ کارن از یک کارکتر حاشیه ای و فرعی به یک کارکتر کلیدی و خیلی خوب تبدیل شد. البته صحبت من از حاشیه رو به پای این نذارید که اون رو در فصل اول اصلاً مطرح شده ندیدم بلکه با حضوری که در فصل دوم داشت رنگ و روی دیگه ای به خودش گرفت. حضور اون به عنوان یک رابطه عشقی برای مت واسه من جذاب بود، پتانسیلی رو بینشون حس کردم و تمایل دارم بیشتر این رابطه ادامه پیدا کنه و در کنار این موضوع یه جورایی هم دوست داشتم که کارن در برابر مت همون کارن همیشگی بمونه. بهرحال دودلی های من به کنار، به نظر میرسه در انتهای فصل باز هم کارن و مت به هم متصل شدند و بار دیگه قراره اونا رو تو یک موقعیت عاشقانه دنبال کنیم ولی جدا از موضوع و جنبه عاشقانه سریال، کارن از لحاظ مسیر شغلی به جاهای خیلی خوبی رسید که می تونه در آینده کمک فراوانی به مت و کلاً مسیر پیشروی داستان بکنه.




روی هم رفته فصل دوم  چالش جدیدی برای سریال بود .. چالشی برای بالا نگه داشتن کیفیت و به ثمر نشوندن این تلاش و از نظر من به انتها رسوندن این چالش به وضع مساعدی انجام گرفت. اکثر ملاک های داشتن یک فصل سریالی عالی در ژانر سوپرهیرویی بکار گرفته شده بودند و تنها چیزی که این فصل کم داشت، داشتن یک شخصیت بد دائمی و قدرتمند بود که من ایراد زیادی به اون نمی گیرم. در عوض تونستیم با شخصیت با جذبه و خوفناکی مثل فرانک کستل آشنا بشیم، یک رفیق خوب برای DD و از لحاظ مقدمه سازی هم موارد زیادی رو در برابر گروه و سازمان The Hand داشتیم که مطمئناً در فصل سوم به اکتشاف این مسائل خواهیم پرداخت و کیفیت داستانی چندین برابر بهتر میشه. بی صبرانه منتظر دیدن فصل سوم هستم .. امیدوارم فصل سوم بهتر از این بشه و باز هم زیبایی این سریال رو به چشم ببینم.
 

Diamond no Ace S2 - Ep 50

Diamond no Ace S2 - Ep 50




میوکی! تو که ما رو جون به لب کردی!

چه لحظات حساسی رو پشت سر گذاشتیم .. اوج مسابقه فینال تو این اپیزود شکل گرفت و حالا تو اپیزود بعد پایان بندی رو هم خواهیم دیدم ولی فعلا .. با وضعیتی که سیدو داشت، حتی خوشبین ترین تماشاچیِ روی جایگاه هم کمی امید خودشُ از دست میداد؛ اینکه تیم دو اوت داده باشه و حالا دو استرایک هم از مائزونو گرفته شده باشه .. دیگه موقعیت واقعاً به اوج سختی رسیده بود. اما با اینحال با مائزونو بالاخره چوب زد، از پس کار بر اومد. تو نگاه اول من احساس کردم که به هوم ران رسیدیم ولی اینطور نبود .. با وجود هوم ران نبودن، باز هم شاهد چوب خوبی بودیم .. در حدی که هارویچی و میوکی تونستن به هوم برسون و بازی 3-4 رو به 5-4 تبدیل کنن. یه نتیجه عالی برای سیدو.

لحظه اتفادن میوکی روی زمین واقعاً نفس گیر بود .. من که یک لحظه نفس تو سینه ـم حبس شد و با خودم گفتم "میوکی دیگه از جای خودش بلند نمیشه" و "وقت آوردن اونوئه" اما خوشبختانه میوکی ما رو دست انداخته بود و محکم و استوار از سر جای خودش بلند شد. کاپیتان سربلند با گرفتن امتیاز به روی نیمکت برگشت و حتی برای دور بعد هم انرژی گرفت.

حالا فقط نیمه دوم دور نهم باقی مونده و با اومدن فورویا امید بسیار زیادی میره که حتی با اومدن رایچی پشت جایگاه چوب زنی، باز هم سیدو بتونه اختلاف امتیاز خودش رو نگه داره. بذارید روراست باشیم .. تنها احتمال ممکن برای پایان دادن به مسابقه در طول تنها اپیزود باقی مونده همین سناریوئه. اینکه سیدو با آوردن فورویا دفاع خوبی داشته باشه و هیچ امتیازی نده.

بهرحال هفته بعد انیمه به پایان میرسه .. یه سفر فوق العاده هیجان انگیز به سرانجام رسید. ^_^



صحنه‌هایی از اپیزود :

- نگاه مصمم مائزونو :



- رسیدن میوکی به منطقه هوم و گرفتن امتیاز برتری :



- خوشحالی میوکی از گرفتن امتیاز :



- و فورویای آماده .. میره که غوغایی به پا کنه :